Published On Aug 21, 2024
در این ویدیو، یک داستان عاشقانه جذاب را تجربه خواهید کرد که از لحظات هیجانانگیز و پر از احساسات تشکیل شده است. از جونش میترسید که عشقش رو از دست بده، با باز شدن در مثل یک رویای شیرین غافلگیر میشه، و از روی تخت میپره تا منو در آغوش بگیره. غرق در دنیای خودش هست که ناگهان عشق وارد میشه و همه چیز تغییر میکنه. با حس نوازش و زمزمهای عاشقانه بیدار میشه و وارد داستانی میشه که قلبتون رو لمس میکنه. قسمت آخر این داستان میباشد...
🌟بخش های قبلی این داستان عاشقانه را از لینک های زیر گوش دهید.🌟
✅بخش اول داستان: • یه بوس به همراه رقص ... | داستان های...
✅بخش دوم داستان: • من و در آغوش کشید و... احساساتی شدم |...
✅بخش سوم داستان: • اولین بوسه ای بود که... | شروع یک داس...
✅بخش چهارم داستان : • طوری بغلم کرده بود که ...| احساساتی ا...
✅بخش پنجم داستان: : • طوری بغلم کرده بود که ...| احساساتی ا...
✅بخش ششم داستان: • بی هوا بغلش کردم و ... حکایت یک لحظه ...
✅بخش هفتم داستان: • نشوندمش روی تخت و به گریه افتاد و آن ...
✅بخش هشتم داستان: • نشوندمش روی تخت و به گریه افتاد و آن ...
✅بخش نهم داستان: • با ولع شروع به خوردن... شدت سیلی به ح...
✅بخش دهم داستان: • چقدر التماسشون کردم که... | داستان وا...
✅بخش یازدهم داستان: • سنگینی نگاهش را حس میکردم... آیا این ...
✅بخش دوازدهم داستان: • چرا نگاه تندش مرا متوقف کرد؟ | داستان...
✅بخش سیزدهم داستان: • چرا نگاه تندش مرا متوقف کرد؟ | داستان...
✅برای دنبال کردن داستان های جذاب ، حتماً کانال ما را سابسکرایب کنید و زنگوله را بزنید تا اولین نفری باشید که ازداستان های جدید مطلع میشوید.🔔
🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟
اگر علاقه مند هستید داستان های زندگی شما در کانال ما خوانده شود آن را به آیدی ما در تلگرام ارسال کنید:t.me/dastanepari ✅
داستان
داستان پری
داستان واقعی
پادکست
داستان کوتاه
داستان صوتی
داستان عاشقانه
داستان ترسناک
#داستان #داستان_عاشقانه#داستان_واقعی