Published On Apr 26, 2024
هرگز نمیتوانم تمام کسانی باشم که دلم میخواهد،نمیتوانم تمام زندگیهایی رو از سر بگذرانم که دوست دارم و هیچگاه نمیتوانم تمام مهارتهای مورد علاقهام را یاد بگیرم. چرا چنین میخواهم؟
میخواهم زندگی کنم و از تمام گونهها و حالتها و شکلهای تجارب جسمی و ذهنی ممکن در زندگیام لذت ببرم.
کتاب با جملات بالا شروع میشه.
هرکی در مورد زندگی با من حرف میزنه بهش میگم با اینکه خیلی خرابکاری کردم، خیلی جاها میتونستم تصمیم دیگهای بگیرم و شاید زودتر به اون چیزی که میخواستم برسم، ولی هیچ وقت از هیچ کدومشون پشیمون نیستم. پشیمون نیستم چون اونا الآن من و به این نقطهای که توش ایستادم رسوندن.
ولی تو کل زندگیم دوتا پشیمونی دارم ...
همیشه بهشون فکر میکنم و طبیعتا پشتش خودم و سرزنش... همیشه تو ذهنم دنیای بدون اون تصمیم رو تصور میکنم و الحق که رویای شیرینتری هست... ولی کی میدونه شاید اونجای زندگی که دارم حسرتش و میکشم که ای کاش اون تصمیم رو توی اون لحظه نگرفته بودم از من کی و یا چی میساخت؟ و یا اصلا من کجای این دنیای خاکی و با چه شرایطی وایساده بودم؟ و در پی این همه فکر و حسرت، سرخوردگی میاد، سرخوردگی از نرسیدن به چیزی که توی ذهنم المان خوشبختی شده.
یادمه توی مقدمهی کتاب حسرت اومده بود:
فصلهای مختلف زندگیهای نازیسته ما پدیدآورنده سرخوردگیهای معمول ما هستن. در حالی که داریم حسرت تجربهای رو میخوریم، حسرت دیگری قد علم میکند و بعد از آن است که مقایسه کردنها آغاز میشود. ما با حذف کردن انتخاب میکنیم. انتخاب درست آن انتخابی است که باعث شود علاقهمان را به گزينههای دیگر از دست بدهیم. اما هیچ وقت از قبل نمیدانیم که انتخاب درست کدام است.
در هنگام سرخوردگی زندگی نازیسته حضور مییابد و ما را به سوی خود میخواند. زندگی نازیسته، که در آن میل هایمان تحقق یافتهاند، شبيه یک امکان بازمیگردند.
برای درک بهتر کتاب حتما فیلم درهای کشویی (Sliding Doors) رو که توی تلگرام گذاشتم ببینید.
و برام از زندگیهای نزیستهات یا حسرتهات و یا جاهایی که خودت و خواستههات و سرکوب کردی بنویس.
Background Music: Winter by Alexander Nakarada