جنجالی ترین و‌ زیباترین نوحه‌هایی که حال و روز امروز ماست. مداحان یزدی مصطفی محسن زاده سروش رحمانی
School of Lovers School of Lovers
2.17K subscribers
66,155 views
674

 Published On Nov 2, 2022

انگار اشعار این مداحی ها برای حال و روز این روزهای ما سروده شده اند. توصیه می کنم تمامی اشعار این مداحی های بی نظیر یزدی را که دیگر امکان اجرا در ایران را ندارند، ببینید
مسلمانان به پاخیزید 00:03
00:50 سکوت آغاز بیداد است
00:58 همرنگ جماعت شو
01:58 گو صبح فتح و ظفر
03:44 باز به نام خدا
04:35 قحط وفا، قحط جود
06:29 الله الله فریاد از جور زمان
07:07 ای چوب خدا کی می رسی؟
10:15 شب با گلوی خونین
10:40 جنگ چرا بس کنید، چند خدا بس کنید
11:30 این همه مفتی شیخ، این همه قاضی شریح
11:51 چند برادر کشی؟
12:22 دل غمگین بشارت
12:57 جور دیگر باید دید
13:00 زیر باران باید رفت

اشتباه تایپی در 12:22 - غم عالم سرآید

مداحی الله الله وای از پیمان شکنان الله الله فریاد از جور زمان الله الله می آید فصل امید هیئت کوچه بیوک یزد با نوای مصطفی محسن زاده
و سروش رحمانی :
الله الله کو صبح فتح و ظفر کی می آید پایان رنج بشر
عالم در شور و نواست انسان بر دیر فناست
یک سو طغیانِ ستم یک سو آهنگ بلاست
نه خروش آوایی نه امیدی از جایی
یا رب دل ها خون شد از غربت و تنهایی

ستم از حد بیرون شد غم دل ها افزون شد
رفت از عالم یکسر آرام و شکیبایی
بنگر خصم سرکش را بنگر دود و آتش را
یکسو ذبح انسان را یکسو مسخ ایمان را الله
الله الله فریاد از جور زمان الله الله فریاد از اهرمنان
در گمراهی سرگردان مانده بشر
بی رونق شد ایمان از فتنه و شر
وای از روزگار تنهایی یا رب کو دم مسیحایی
بزن ای دل آه دعا مگر آید روح بقا ناجی عالم کو
بگذر از دام عصیان بشکن کابوس طغیان



متن شعر باز به نام خدا
سراینده: سیدشهاب‌الدین موسوی.
باز به نام خدا، خون کسی شد روا
باز به نام خدا، خون خدا شد روا
کوچه پر از های و هوست، شهر پر از ماجرا
سکه به نامت زدند، سنگ تمامت زدند
نام تو را می‌برند بر سر بازارها
باز به فتوای تیغ، خون کسی شد دریغ
فتنه بسی پیش روست، کشته بسی در قفا
قحط وفا، قحط جود، خشکی آواز رود
گریه‌ی یاس کبود، مرگ سپیدارها
آنچه فراوانی است، وحشتِ ویرانی است
این چه مسلمانی است؟ وای به دیندارها!
«شب با گلوی خونین خوانده‌است دیرگاه


دریا نشسته سرد،
یک شاخه در سیاهی جنگل به سوی نور، فریاد می کشد»
جنگ چرا؟ بس کنید! چند خدا؟ بس کنید!
چند دروغ و دریغ؟ گوش به فتوای تیغ؟
مظلمه‌ی خون کیست این همه کشتارها؟
این چه مسلمانی است؟ وای به دیندارها
چیستی ای ملک ری؟ فتنه‌گری تا به کی؟
این همه مفتی و شیخ، این همه قاضی شریح
چند برادر کشی؟ لذت کافرکشی؟
بغض قلم را شکست، آتش باور کشی
کیست که عبرت برد زین همه تکرارها؟
این چه مسلمانی است؟ وای به دیندارها!



ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی دل بی تو به جان آمد وقت است که باز آیی
بزن ای آه غمگین نفسی بانگ یا حق قفس سینه بشکن بزن آهنگ یاحق
الله الله کو صبح فتح و ظفر
کی می آید پایان رنج بشر
عالم در شور و نواست
انسان بر دیر فناست
یکسو طغیان ستم
یکسو آهنگ بلاست
نه خروش آوایی، نه امیدی از جایی
یا رب دلها خون شد از غربت و تنهایی
ستم از حد بیرون شد غم دلها افزون شد
رفت از عالم یکسر آرام و شکیبایی

بنگر خصم سرکش را
بنگر دود و آتش را
یکسو ذبح انسان را
یکسو مسخ ایمان را الله

الله الله فریاد از جور زمان
الله الله فریاد از اهرمنان
در گمراهی سرگردان مانده بشر
بی رونق شد ایمان از فتنه و شد
وای از روزگار تنهایی
یا رب کو دم مسیحایی
بزن ای دل آه دعا
مگر آید روح بقا
ناجی عالم کو

بگذر از دام عصیان بشکن کابوس طغیان
بنگر هر سوی عالم چه رسد بر جان انسان

با ثارالله فریادی تازه بزن
همچون زینب کاخ ظالم بشکن
مردان شهر دعا یاران خون خدا
منجی خود منتظر است امروز ماییم و شما

دل اگر ایمان دارد به خدا دل بسپارد
می آید در میدان مردانه و شیدایی
دل آگه می داند به کجا قرآن خواند
بر نی باید خواندن نی خلوت و تنهایی

هر روز روز عاشورا
هر روز بانگ واویلا
عالم از بلا پر شد
خاک از کربلا پر شد الله

الله الله فریاد از جور زمان
الله الله فریاد از اهرمنان
در گمراهی سرگردان مانده بشر
بی رونق شد ایمان از فتنه و شد
وای از روزگار تنهایی
یا رب کو دم مسیحایی
بزن ای دل آه دعا
مگر آید روح بقا
ناجی عالم کو



دل غمگین بشارت غم عالم سر آید
برود این زمستان خبر دیگر آید

الله الله می آید فصل امید
بر تاریکی می تازد صبح سپید
شب را صبحی دگر است
یاران وقت سحر است
برخیز ای اهل وفا
برخیز ای روح رها

جور دیگر باید دید دیده ها را باید شست
تاکی جنگ و نفرت این دوزخ هر جایی
زیر باران باید رفت کینه ها را باید شست
باید پایان یابد این برزخ تنهایی

برخیز تا به هم سازیم
از عشق عالمی سازیم
آن روز نو بهار آید
آن روز شهسوار آید الله

الله الله فریاد از جور زمان
الله الله فریاد از اهرمنان
در گمراهی سرگردان مانده بشر
بی رونق شد ایمان از فتنه و شد
وای از روزگار تنهایی
یا رب کو دم مسیحایی
بزن ای دل آه دعا
مگر آید روح بقا
ناجی عالم کو

show more

Share/Embed