Published On May 31, 2022
می توان زندگی را با پارچه گلدوزی شده مقایسه کرد که هر کس در نیمه اول عمر خود روی آن را میبیند، اما در نیمه دوم عمر پشت آن را. آنچه در نیمه دوم میبینید آنقدرها زیبا نیست، اما بیشتر آموزنده است، زیرا او را قادر میسازد که ببیند چگونه نخ ها به یکدیگر متصل شدهاند.
این یکی از معروف ترین گفته های شوپنهاور است.
آرتور شوپنهاور یکی از مشهورترین فیلسوفان اروپا، در ۲۲ فوریهی سال ۱۷۸۸در لهستان متولد شد.
او باور داشت که ما در زندان فکری خودمان زندگی می کنیم و دسترسی به واقعیت زندگی نداریم. درست مثل دکارت: من فکر می کنم پس من هستم.
تعبیر شوپنهاور از زندگی
وقایع خوش زندگی مثل درختان سبز و خرمی است که وقتیکه از دور نظاره شان میکنیم خیلی زیبا به نظر میرسند ولی به مجرد آنکه نزدیکشان شده و در داخلشان میرویم زیبائیشان هم از بین میرود، شما در این موقع نمیتوانید بفهمید زیبائیش به کجا رفته، آنچه میبینید چند درخت خواهد بود و بس.
برای شوپنهاور، کسی به شناخت واقعی رسیده و فهمیده باشد زندگی سراسر رنج است و برای رهایی از این رنج تنها یک راه وجود دارد و آن خاموش کردن اراده از درون است. ولی این امر برای شوپنهاور به معنای خودکشی نیست. به باور او، اراده را میتوان از گذرگاه هنر، زیبایی شناسی و نگرش ایده ها موقتا خاموش ساخت. فراتر از آن، اراده را میتوان از گذر خاموش ساختن نیازها و روشهای زندگی از کار انداخت، تا به آرامش و صلح درونی رسید.
به باور شوپنهاور زندگی یکسره رنج است.
• The Dark Philosophy of Arthur Schopen...